به خود نازيدن و فريب خوردن
قرآن
1- وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ* الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ .[1] خداوند به خود نازندگان و خويشتن ستايان را دوست نمىدارد* كسانى كه بخل مىورزند و مردمان را به بخلورزيدن فرمان مىدهند .
2- يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ*[2] گمان مىكند كه مال او، او را هميشه ماندگار خواهد ساخت* 3- أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ* يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَداً*[3] آيا چنين مىپندارد كه هرگز كسى بر او توان نخواهد يافت* (با افتخار) مىگويد، من مال فراوانى از دست دادم (و در راه مبارزه با ارزشها و دعوتگران راستين هزينه كردم)*
4- أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ؟؟*[4] آيا چنين مىپندارد كه كسى او را نديده است؟** شيخ ابو جعفر طوسى مىگويد: «معنى أَ يَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ؟ آن است كه: آيا اين انسان چنين مىپندارد كه هيچ كس بر كيفر دادن او- در صورت نافرمانى كردن خداى متعال و ارتكاب گناهان- قادر نيست؟ و اين بد پندارى است»[5] شيخ ابو على طبرسى مىگويد:
«اين استفهامى انكارى است، يعنى هرگز نبايد كسى چنين گمان كند. نيز گفتهاند كه معنى آيه اين است: «آيا اين فريب خورده مال چنان مىپندارد كه كسى نمىتواند مال او را بگيرد؟» و به قولى: «آيا گمان مىكند كه هيچ كس از او نخواهد پرسيد كه اين مال را از كجا به دست آورده و آن را چگونه مصرف كرده است؟ .»[6]. بنا بر اين، مسلمان بايد خود را براى پاسخ گفتن به پرسش «از كجا آوردهاى» آماده كرده باشد.
حديث
النّبيّ «ص»: طوبى لمن أكتسب من المؤمنين مالا من غير معصية . و عاد به على أهل المسكنة، و جانب أهل الخيلاء و التّفاخر و الرّغبة في الدّنيا.[7]
پيامبر «ص»: خوشا به حال مؤمنى كه مال را از راهى بدون معصيت به دست آورد . و آن را به مسكينان بازگرداند، و از افاده داران و فخر فروشان و دنيا طلبان دورى جويد.
الإمام علي «ع»- فيما رواه عن النّبيّ «ص»، عن اللَّه تعالى، في ليلة المعراج:
. يا أحمد! . إنّ النّفس مأوى كلّ شرّ . تتكبّر إذا استغنت .[8]
امام على «ع»- به روايت از پيامبر اكرم «ص»، از سخنان خداى متعال در شب معراج: . اى احمد! . نفس انسان جايگاه بديهاست . و چون بىنياز گردد تكبّر ورزد .
الإمام الصّادق «ع»: جاء موسر إلى رسول اللَّه «ص» نقيّ الثّوب، فجلس إلى رسول اللَّه، فجاء رجل معسر درن الثوب، فجلس إلى جنب الموسر، فقبض الموسر ثيابه من تحت فخذيه؛ فقال له رسول اللَّه «ص»: «أخفت أن يمسّك من فقره شيء؟» قال: لا، قال: «فخفت أن يصيبه من غناك شيء؟» قال: لا قال: «فخفت أن يوسخ ثيابك؟» قال: لا. قال: «فما حملك على ما صنعت؟» فقال: يا رسول اللَّه! إنّ لي قرينا يزيّن لي كلّ قبيح و يقبّح لي كلّ حسن، و قد جعلت له نصف مالي. فقال رسول اللَّه «ص» للمعسر: «أتقبل؟» قال: لا. فقال له الرّجل: و لم؟ قال: أخاف أن يدخلني ما دخلك.[9]
امام صادق «ع»: ثروتمندى با جامهاى پاكيزه نزد رسول خدا «ص» آمد و در نزديكى او نشست؛ پس از او مرد تهيدستى با جامهاى چركين درآمد و در كنار آن مرد ثروتمند نشست، توانگر دامن لباس خود را از زير ران او بيرون كشيد؛ رسول خدا «ص» به او فرمود: «آيا ترسيدى كه از فقر او چيزى به تو سرايت كند؟» گفت: نه. فرمود: «پس بيم آن داشتى كه چيزى از ثروت تو به او برسد؟» گفت: نه. فرمود: «پس چه چيز تو را به كارى كه كردى
برانگيخت؟» توانگر گفت: يا رسول اللَّه! مرا همدمى است كه هر زشت را بر من زيبا و هر زيبا را زشت جلوهگر مىسازد. من نيمى از مالم را به اين مرد دادم. رسول خدا «ص» به آن مرد تهيدست رو كرد و فرمود: «آيا مىپذيرى؟» گفت: نه. مرد توانگر پرسيد: چرا؟ گفت: مىترسم كه آنچه در تو هست در من نيز پيدا شود.
* علّامه مجلسى مىگويد: «مقصود آن مرد ترس از آن بوده است كه كبر و غرور، و خود را برتر از مردمان ديگر شمردن، و ديگران را كوچك تصوّر كردن، و ديگر خلقهاى نكوهيدهاى كه از ملازمات توانگرى و ثروتمندى است، در جان وى نيز پديد آيد».[10][11]
درباره این سایت